ناگفته هاے اس ام اسـ ـِِِِے سرے 17


√✖كلبـــهـ ناگفتـــــــ ـه هاي من و تـــــ❤ـو √✖

нσмɛ / ɛ-мαιℓ / мσиα / Ƥяσғιℓɛ





تختی که هر شب ، تنها ، با یاد کسی روش بخوابی ...

تخت نیست که ...

تابوته !!

 

عاشقِ تمامِ دوران کودکیم به جز اون قسمت که

« آرزو کردم بُزرگ بشم

 

غیــرت همــان حســادت اســت امــا از نــوع مردانــه اش

شایــد هــم حســادت همـان غیــرت اســت امـــا بــا نــام زنـانــه اش...

 

یادت هست....؟!روزی پرسیدی این جاده کجا میرود...؟!

و من سکوت کردم...دیدی ...!جاده جایی نرفت...!

آن که رفت ، تو بودی!!!!!!!!

 

تلخ ترین حـــرف : دوستت دارم اما ....

شیرین ترین حــــرف : . . . امــا 

دوستت دارم

 

بترس از آدم هایی که عاشق نیستند ولی عاشق کردن را خوب بلدند..

 

وقتی حواست نیست نگاهت میکنم

و حل میشوم در تو!هیچ میدانی

در رویاهایم سر بر شانه ات میگذارم

... و

وزش نفسهایم را بر سر انگشتانت میلغزانم؟

راستی ساعت چند است؟باید بیدار شوم

 

 

گاهی اوقات...

آدم هایی که همدیگر رو خیلی دوست دارن...استعدادِ عجیبی در بدبخت کردنِ هم دارن

 

وقتی دلت خسته شــددیگر خنده معنایی ندارد

فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد

 

لبخـندم را بریــــــدم قـاب گــرفتم 

به صورتم آویختــم !حالا بـا خیــال راحــت

هـروقت دلـــــم گـــرفت"بغــض " مـیکنم...

 

دوست می دارمـش ؛

امـّـا ....می تـرسم بـگویـــم !

و بگــویـد :مرسـی ... !!!

 

اگه يك روز يكي بهت گفت تو بهتريني و من لياقتت رو ندارم برو بي من خوشبختري ..برو ..فقط بهش بگو توام خيلي خوبي

اميدوارم تو زندگيت به اندازه تار مو هات آدم بيان و همين آرزو رو برات بكنن

 

دوست داشتن يعني ده تا بهتر از اون بياد سراغت... اما تَهِ دلت بگی......

اون..اون..اون

 

اگه میخواى یكــــــیو از دست بــدى.

فقط كــافـیـه دوســـــــــــتـش داشـته باشـى هــــــــــــــــــمـیـن كـــــــــافـیـه .. .. .. !!!!

 

مـَردی که عـَطر ِ تو را زده بود ,

در خیابان از کـنارم گذشـت ...و این یعنے : قـتل ِ غیر ِ عمد ..

 

 

بعضی ها ” حریم خصوصی ” برایشان مفهومی ندارد !وقت رفاقت ؛ یا هنگام زندگی با آنها ،

مثل این است که وسط چهارراه نشسته ای ... !!!

 

 

دیگه نميدونم چيكار كنم؟!!!ته اميدم بود..

عجب هرزه ایست این تنهایی .. با همه بوده است

 

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری

می خواهم بدانم،

دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای

خوشبختی خودت دعا کنی؟



MaRyAm | یک شنبه 1 مرداد 1391 | 3:32 بعد از ظهر |


Ɖɛƨιɢиɛя